چیک سای

چیک سای

Chiksay
چیک سای

چیک سای

Chiksay

دانلود پیشینه و مبانی نظری افسردگی و عزت نفس و عوامل مداخله گر

پیشینه و مبانی نظری افسردگی و عزت نفس و عوامل مداخله گر

پیشینه و مبانی نظری افسردگی و عزت نفس و عوامل مداخله گر

دانلود پیشینه و مبانی نظری افسردگی و عزت نفس و عوامل مداخله گر

پیشینه و مبانی نظری افسردگی و عزت نفس و عوامل مداخله گر
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 221 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 78

پیشینه و مبانی نظری افسردگی و عزت نفس و عوامل مداخله گر در 78 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.

 

مبانی نظری پیشینه تحقیق افسردگی وعزت نفس وعوامل مداخله گر

 

مقدمه : در فصل دوم به ادبیات و پیشینه مطالعاتی در زمینه های نظری و عملی متغیرهای پژوهش و عوامل مداخله گر پرداخته می شود.

            رشد مطالعات دربارة نقش واسطه ای و ارزیابی و سبک شناختی در سال های اخیر موجب گسترش، توسعه دانش و کاربرد این نقش در عرصه سلامت روان گردیده است. یکی از برجسته ترین پژوهش ها در این زمینه نظریه سبک اسنادی سلیگمن و تیزدیل ( 1987) است ، که بعنوان نظریه درماندگی افسردگی توسط آلوی و همکاران ( 1988) مورد تجدید نظر قرار گرفت. این نظریه در ابتدا برای فهم ودرمان افسردگی مطرح شد؛ اما بخاطر کاربرد زیادآن در توضیح فرایند استرس توسعه و گسترش فراوان یافته است. یکی از جنبه های ارزیابی شناختی تاکید بر کاربرد بسیار وسیع الگوی سبک حل مسأله در مورد فرایند استرس و مقابله می باشد ، که در ادبیات روان شناسی پیشنهاد شده است ( نزو ، نزو و پری 1989، کسیدی و لانگ 1996) . شواهدی که از بررسی های همه جانبه سبک حل مساله به دست آمده ثابت گردید، که این ساخت یک مفهوم واحد نیست و متغیرهایی همچون سبک اسنادی ، واکنش های عاطفی ، درماندگی ، اعتماد بنفس ، منبع کنترل ، سبگ گرایش اجتناب ، ابداع و خلاقیت در آن دخیل می باشند.این عوامل که مشترکاً در سبک حل مساله و فرایند استرس مداخله می کنند بعنوان واکنش های مقابله ای  نامیده شده اند. برای نمونه دیکسون ، هینرو اندرسون ( 1991) رابطه ای بین سبک حل مساله با درماندگی و سطح استرس وارده پیدا نموده اند، که پیش بینی کننده خودکشی در دانشجویان دانشگاه است. نزو ( 1987) سبک حل مساله را بعنوان فرایندی شناختی – رفتاری معرفی می کند که توسط آن افراد راهبردهای موثری برای مقابله با مشکلات زندگی شناسایی و کشف می کنند. سبک حل مساله بعنوان متغیر مهم در ایجاد و ابقا اختلالات عاطفی در روان شناسی به تازگی مطرح شده است . بنا به مطالعات کسیدی و لانگ ( 1996) طبیعت سازه سبک حل مساله که با تاکید بر نظریه سبک اسنادی افسردگی ابداع گردیده چند عاملی است ، ومی تواند به طور گسترده ای در مورد فرایند استرس به کار رود.

لذا در فصل دوم , ادبیات و پیشینه متغیرهای پژوهش در دو بخش مورد مطالعه قرار می گیرد: بخش اول ، به نظریه های شناختی – رفتاری افسردگی ، ساختار سبک حل مساله ، ماهیت و فرایند استرس و مقابله پرداخته می شود و در بخش دوم ، ارتباط متغیرهای پژوهش با یکدیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

 


علایم افسردگی  و سبک های  آن

برای درک اصطلاح بالینی افسردگی انجمن روان پزشکی امریکا( 1994) اظهار می دارد که افراد دچار افسردگی بالینی به مدت 2 هفته یا بیشتر علایم زیر را تجربه می کنند:

¨      تغییر در اشتها, آنها یا کم اشتها می شوند و وزن را از دست می دهند و یا پراشتها می شوند و وزنشان زیاد می شود.

¨      بی خوابی یا خواب بیش از حد معمول .

¨      کاهش انرژی و احساس خستگی .

¨      از دست دادن علاقه واحساس لذت نسبت به فعالیتهای لذت بخش گذشته.

¨      احساس بی ارزشی , خود سرزنشی  یا گناه زیاد.

¨      کاهش توانایی تفکر یا تمرکز.

¨      افکار تکراری درباره مرگ , افکار خودکشی .

            افرادی که از افسردگی رنج می برند سبک های زیر در آن ها به صورت عادت در می آیند . آنها باید یاد بگیرند به خاطر حفظ سلامت خود از این سبک ها دست بردارند ( هدلاند ورود , 1995).

وابستگی غیر واقع بینانه به دیگران [1] : افراد افسرده عزت نفس خود را به شدت وابسته به تأیید دیگران می دانند.

فقدان سیستم حمایت اجتماعی : افراد مستعد افسردگی بیشتر درونگرا و منزوی هستند . آنها از مهارت های لازم برای حفظ روابط اجتماعی جهت حمایت خود استفاده نمی کنند.

استرس در روابط نزدیک : احساس افسردگی اغلب هنگامی که در روابط بین فردی ناهمگنی وجود دارد افزایش می یابد.

سبک تمرکز برخود افسرده ساز:  افراد افسرده ذهن خود را با افکار منفی مشغول می کنند آنها زمان زیادی را صرف یادآوری موارد منفی زندگی خود کرده و هرگز مهارت های رویارویی خود را به کار نمی برند.

آسیب پذیری کمال گرایانه :  افراد افسرده اصرار دارند که کامل باشند و چون کامل نیستند خود را بی ارزش و زندگی شان را بیهوده تلقی می کنند.

کنترل بیرونی : افراد افسرده احساس می کنند که وقایع مهم زندگی شان خارج از کنترل آنها است.

الف - نظریه های شناختی افسردگی :

افسردگی از تغییرات نظام شناختی ناشی می شود , فرد افسرده تحت تاثیر برخی از عوامل شناختی خود تجربه ها و آینده اش را با دید « منفی »  نگاه می کند نگرش منفی در همه ابعاد وجود او مانند احساس , تفکر و رفتارش دیده می شود ؛ با خود برخوردی منفی دارد به همین دلیل به تعیین هدف و پیگیری آن بی علاقه می شود و آینده را تیره و تار می بیند و احساس می کند انسانی حقیر . بی ارزش و از لحاظ اجتماعی به عنصری بدرد نخور تبدیل شده است . تفکر منفی به سایر نشانه های افسردگی , مانند , اندوه , رفتار انفعالی , خودخوری , بی نشاطی و میل به خودکشی , کمک می کند؛ در نتیجه دایره بسته ای ایجاد می شود ( تصویر 1-2)و تفکر منفی , روحیه ناخوشایند و انگیزه های منفی یکدیگر را تقویت می کند ( به نقل از قراچه داغی , ترجمه 1382). در توجیه نظام شناختی افسردگی به نظریه های شناخته شده مرتبط با بنیادهای شناختی افسردگی پرداخته می شود.

 

 

تصویر1-2: دور افسردگی : آماج درمان می تواند افکار اتوماتیک منفی و معانی اختصاصی منفی , وضعیت بدنی افسرده باشند. آماج غیر مستقیم مداخلات با پیکان های ضخیم نشان داده شده است. آماج اصلی , خود الگوی طرحواره ای می باشد که با حلقه ای از پیکان های ضخیم احاطه شده است. برگرفته از تیزویل و برنارد , 1993

 

      1- نظریه  بک و تحریف های شناختی

مفصل ترین و جامع ترین توجیه شناختی افسردگی توسط بک، در سال 1976 مطرح شده است (مهریار , 1373). مدل شناختی بک ( بک , 1967 , 1976) بطور طرحواره ای در تصویر 2-2 نشان داده شده است. در این مدل نظر برآن است که تجربه در افراد به تشکیل فرض ها درباره خویشتن و جهان می انجامد و این فرضها یا طرحواره ها , خود, در سازمان بندی ادراک و در کنترل و ارزیابی رفتار مورد استفاده قرار می گیرند( فنل , 1989).

نظریه افسردگی بک مشابه نظریه او درمورد اضطراب می باشد. حوادث منفی قبلی بنا به فرض, در شکل طرحواره هایی در حافظه رمز گذاری می گردند و به موقع وقوع حوادث مشابه , فعال شده و تعبیر و تفسیر اطلاعات جدید را تحت تأثیر خود قرار می دهند. طرحواره های افسردگی شامل اطلاعات گزاره ای ( فرضیه های اساسی ) هستند مبنی بر اینکه « خود» ناتوان , دنیای بیرون پر از مشکلات , و آینده ناامید کننده است. فعال شدن این طرحواره ها دارای دو اثر عمده است  : نخست , بخشی از این اطلاعات در شکل افکار منفی خودکار به صورت غیر ارادی وارد هشیاری می گردد از قبیل  « هیچ کس مرا دوست ندارد» یا « امیدی به آینده نیست » . تأثیر دوم تفکر طرحواره ای آن طوری که بک می گوید ، به خطاهای منطقی که افراد افسرده در ارزیابی موقعیت مرتکب می شوند, مربوط می گردد : آنها بر اساس شواهد محدود و یا حتی متناقض استباط های اختیاری به عمل می آورند, به جای توجه به کل موقعیت , انتزاع های انتخابی از جزئیات می کنند , یک حادثه بی اهمیت و مجزا را به همه موارد تعمیم می دهند, اهمیت حوادث را به شیوه ای غیر واقع گرایانه بیش از اندازه کوچک یا بزرگ می نمایند. , حوادث را به شیوه ای نا مناسب شخصی کرده و آنها را در مقوله های افراطی و متضاد قطبی می کنند. بر طبق نظر بک محتوای ویژه افکار هشیار [2] منجر به یک پاسخ هیجانی ویژه می شود ( کراندل و چامبلس ، 1981) [3] . همسو با این نقطه نظر وی اعتقاد دارد که مراجعان افسرده عقاید تحریف شده و منفی در مورد خودشان ، دنیای پیرامون و آینده می سازند ( فولکمن و لازاروس ، 1984). بسیاری از مردم در فرایند اجتماعی شدن خود, مجموعه ای  از نظرات یا نگرش هایی را پرورش می دهند، که درواقع غیر منطقی هستند، این فرضیات از آن جهت غیر منطقی هستند که مورد حمایت محیط قرار نمی گیرند؛ تحریف های شناختی خطاهای منطقی منظمی هستند که باعث بازنمایی های نادرستی از واقعتیت‌ها  می گردند ( مبینی , 1376) . این تحریف های شناختی شامل موارد زیر است :

  1. انتزاع انتخابی : [4] شخص شواهد برجسته تر و تناقضات را نادیده می گیرد و در مورد یک رخداد بر اساس یک چیز جزئی منفی نتیجه می گیرد.
  2. استنباط دلبخواه [5] : که در آن ارزیابی منفی در غیاب شواهد صورت می گیرد.
  3. تعمیم بیش از اندازه [6] : یک نتیجه کلی منفی از تنها یک رخداد گرفته می شود و به طریقی غیر قابل قبول در موقعیت های غیر مشابه به کار برده می شود.
  4. بزرگتر جلوه دادن [7] ( بعضی وقت ها فاجعه آمیز جلوه دادن [8] نامیده می شود) : که در آن اهمیت یک رخداد منفی بیش از حد برآورده می شود یا بزرگ جلوه داده می شود.
  5. تفکر همه یا هیچ[9]  : تمایل به فکر کردن به مطلق ها ( هر چیزی یا خوب است یا بد و اغلب بد است ) . 

افکار خودکارو خطاهای منظم منطقی منجر به ارزیابی های منفی خود, دنیا و آینده شده و محتوای هشیاری آگاه فرد تیره و خود - ملامتگر[10]   می گردد . درنتیجه خلق شخص افسرده تر می گردد. زمانی که شخص دچار افسردگی خفیف است , افکار منفی با درجاتی از عینیت ارزیابی می گردد, اما در افسردگی های شدید بیماران احساس می کنند که کنترل خود را بر فرآیندهای فکری شان از دست داده اند , ذهن آنها جولانگاه افکار خودکار منفی می گردد و شروع به پردازش طرحواره ای اطلاعات جدید می نماید. ( بروین 1989).

در حالی که نظریه های اضطراب به اکتساب اطلاعات جدید درباره موقعیت های خطرناک تأکید می کنند ، نظریه های افسردگی مکرراًبه مفهوم . « خود پنداره » به عنوان نظامی از دانش یا باورها در مورد خود شخص توجه می کنند. به عنوان مثال در نظریه شناختی – اجتماعی اوتلی [11] و بولتون ( 1985) در مورد افسردگی، فرض بر این است که حوادث معینی از زندگی بدین دلیل فشارزا قلمداد می شوند، که برای « خود » فرد تهدید کننده هستند، در موقعیت هایی که «خود » در نقش یک سری از نقش ها هویت می یابد . یک نقش , از قبیل « مادر خوب » یا یک « نان آور» هویت ویژه ای را فراهم می کند و با اهداف , نقشه ها , و انتظارات شخصی ارتباط برقرار می کند( ص 1377) . اوتلی و بولتون پیشنهاد می کنند که شروع افسردگی به ارتباط بین انتظارهای نقش شخصی و تصدیق این انتظارات توسط کسانی که نقش مهمی را در این روابط بازی می کنند، بستگی دارد. فقدان یکی از اینها ، یا هر موقعیت دیگری که جلوی ایفای نقش مهم برای هویت فرد را بگیرد، ایجاد افسردگی می کند. از سوی دیگر ، آسیب پذیری از دیدگاه آنها به عنوان فقدان نقش های مکمل یا بالقوه ای است که در موارد مربوط به یک فقدان بواسطه آنها می توان اهداف خود تعریفی را دنبال نمود.      

 

 

 

 

 

 

شکل گیری فرضهای ناکارآمد [12]

 

رویداد حساس

 

فعال شدن فرض ها

 

افکار خود-آیند منفی

نشانه های افسردگی

 

 

  جسمی        شناختی          عاطفی        انگیزشی           رفتاری

 

 

 

تصویر 2-2 مدل شناختی افسردگی ( به نقل از فنل)

 

 

2 - فرضیه اسنادی درماندگی آموخته شده

سلیگمن[13] ( 1975) درماندگی را حالتی روانی دانسته که در شرایط کنترل ناپذیر ایجاد می شود شرایطی که در آن پیامد حاصل از واقعه مستقل از پاسخ های موجود است. او در توضیح مصونیت در برابر درماندگی می گوید : در صورتی که فرد قبل از قرار گرفتن در موقعیت درماندگی تجربه کنترل پذیر داشته باشد اثرات درماندگی در امر کاهش می یابد . آبرامسون[14]  , سلیگمن و تیسدیل [15]  (1978). فرضیه درماندگی در انسان را با در نظر گرفتن چهار چوب اسنادی مورد تجدید نظر قرار دادند. آنها فرض کردند، اسنادهای عمومی ، پایدار و درونی درباره علل رویدادهای منفی در تعمیم و مزمن بودن درماندگی و ایجاد نقایص شناختی و هیجانی تاثیر دارند. آبرامسون و همکاران ( 1978) اشاره کردند، که فرضیه درماندگی در چهار چوب اسنادی بهتر می تواند اثرات مصونیت و درمان را توضیح دهد.  

سلیگمن ( 1981) طی یک مقاله خلاصه ای از مدل اصلاح شده اسنادی را ارائه نمود . طبق اظهارات وی در این مدل جدید برای وقوع افسردگی  چهار فرض کافی است ( ویلیامز [16], 1992) :

  1. فرد انتظار دارد که احتمالاٌ یک حالت آزارنده [17] شدید پس از پیش آمدها رخ دهد( یا یک حالت دلخواه پیش آمدها غیر ممکن است )
  2. فرد در مقابل این حالات آزارنده خود را بی دفاع تصور می کند.
  3. فرد سبک اسنادی غیر انطباقی [18] دارد بطوریکه رویدادهای منفی را به علل درونی ، پایدار و کلی و رویدادهای مثبت را به علل بیرونی , ناپایدار و اختصاصی نسبت می دهد. 
  4. هر قدر احتمال  پیش آمدن ، حالت آزارنده و احساس کنترل ناپذیری آن شدیدتر باشد، همانقدر شدت نارسایی های انگیزشی و شناختی بیشتر خواهد بود. به بیان دیگر هر اندازه اهمیت رویداد کنترل ناپذیر برای فرد بیشتر باشد، بهمان میزان شدت نابسامانی عاطفی و کاهش عزت نفس در فرد ، بیشتر خواهد بود. 

به دلایلی مبهم اغلب پژوهشهای بعدی روی فرض سوم تکیه کردند، به این معنی که اصرار دارند سبک اسنادی غیر انطباقی فرد را برای واکنش افسردگی وار در مقابل وقوع رویداد های آزارنده یا عدم وقوع رویدادهای مثبت آماده می کند ( مبینی ، 1376 ) .

افراد افسرده از روی عادت پیامدهای منفی را به علل درونی ، پایدار و کلی نسبت می دهند و رویدادهای مثبت را به علل بیرونی , ناپایدار و اختصاصی . به عبارت دیگر به دنبال شکست، بیمار افسرده خود را سرزنش می کند و چنین می انگارد ، که علت شکست , عمومی و مستمر است؛ و نیز به دنبال موفقیت , اهمیتی برای آن قائل نیست؛ زیرا می پندارد این موفقیت هیچ تاثیر مثبتی در آینده اش ندارد. ماهیت و نوع اسناد برای تجربه آزارنده خاص طبیعت افسردگی را تعیین می کند. اسناد درونی تعیین می کند که عزت نفس فرد تحت تاثیر قرار گرفته است. اسناد پایدار مزمن بودن افسردگی و اسناد کلی عمومیت احساسات افسردگی را تعییین می کند و نیز شدت افسردگی نه تنها به وسیله آزارنده بودن رویداد بلکه توسط اسنادهای شخص نسبت به آن تعیین می شود. در یکی از تجدید نظرهای اخیر از این مدل چنین فرض می شود که سبک اسنادی نه علت لازم و نه علت کافی افسردگی ، بلکه یک علت مؤثر یا عامل خطر ابتلاء به افسردگی در کنار بسیاری دیگر از عوامل قرار دارد ( مبینی، 1376).

 

 

 

3 نظریه ناامیدی [19] افسردگی

آلوی و ابرامسون ( 1988) نظریه درماندگی آموخته شده را به شکل جدیدتری مطرح کردند که در آن ناامیدی به جای درماندگی بعنوان عامل اصلی در بروز افسردگی تبیین شده است. ( مبینی 1376).

در نظریه ناامیدی افسردگی علل بر طبق روابط ترتیبی آنها در ارتباط با شروع علائم بیماری از همدیگر تفکیک می شوند.علل دور از وقوع و علل نزدیک به وقوع،  علل دور از وقوع [20] که در ردیف سبب شناختی افسردگی جلوتر عمل می کنند، در این نقطه از ترتیب علی هیچ تظاهری از علائم افسردگی دیده نمی شود. از طرف دیگر علل نزدیک به وقوع [21] که نسبتاٌ دیرتر عمل کرده و کمی قبل یا همراه علائم این بیماری رخ می دهند. نظریه ناامیدی افسردگی صریحاٌ تأکید می کند ، که افسردگی یک اختلال ناهمگون است و علاوه بر ناامیدی عوامل دیگر نیز از عوامل کافی برای وقوع افسردگی هستند


[1] Unrealistic dependency

[2] conscious

[3] Grandell & chambless

[4] Selective abstraction

[5] arbitrary inferences

[6] Overgeneralization

[7] magnification

[8] catastrofication

[9] all – or – none thinking

[10] self - critical

[11] oatley

[12] dysfunctional

[13] Seligman

[14] Abramson

[15] Teasdale

[16] Williams

[17] aversive

[18] maladaptive attributional

[19] hopelessness theory

[20] proximal

[21] distal

دانلود پیشینه و مبانی نظری افسردگی و عزت نفس و عوامل مداخله گر

دانلود پیشینه و مبانی نظری افسردگی و نارضایتی شغلی

پیشینه و مبانی نظری افسردگی و نارضایتی شغلی

پیشینه و مبانی نظری افسردگی و نارضایتی شغلی

دانلود پیشینه و مبانی نظری افسردگی و نارضایتی شغلی

پیشینه و مبانی نظری افسردگی و نارضایتی شغلی
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 43 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 56

پیشینه و مبانی نظری افسردگی ونارضایتی شغلی 56 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.

 

مبانی نظری وپیشینه افسردگی ونارضایتی شغلی

 

فهرست مطالب:

 

پــیشینـه تــحقیــق

تعریف افسردگی :

حالت احساس افسردگی :

به کدام دلایل احتمال ابتلای زنان به افسردگی بیشتر از مردان است؟

نظریه های مربوط به افسردگی :

نظریه های زیست شناختی :

درمان براساس نظریه های زیست شناختی :

الکترو شوک درمانی :

دیدگاه روان پویایی :

نظریه یادگیری و افسردگی :

نقطه نظر شناختی :

نظریه شناختی بک درباره افسردگی :

درماندگی شناختی برای افسردگی :

دیدگاه اصالت وجودی – انسانگرایی درباره افسردگی:

پیشینه و ادبیات تحقق:

تاریخچه راهنمائی شغلی :

شیوه پیشگیری از افسردگی شغلی :

علل استرس شغلی چیست؟

مضرات بالقوه تأثیر بهداشتی استرس شغلی چیست؟

چگونه می توان استرس را در محیط کار کنترل نمود؟

مداخله مدیریت استرس :

برای جلوگیری از فرسودگی روانی خونسردی خود را حفظ کنید :

هر کدام از موارد بالا نشانه ای از فرسودگی روانی هستند :

اگر به موارد زیر توجه کنید، شاید از افسردگی رنج ببرید :

علائم جسمی هم شامل این موارد هستند :

لزوم توجه به خود :

سروکار داشتن با استرس :

سرگرمی نیز کلید حل مشکلات است :

اولین قانون زندگی این است که :

غلبه مؤثر بر استرس :

 

 

 

 

 

 

فصـل دوم

پــیشینـه تــحقیــق

 

 

 

 

 

بعد از وارمی چندین کتاب و نشریه و مجله به پژوهش ها ئیکه دقیقاً در رابطه، افسردگی و ارتباط آن نگرانی های شغلی انجام شده باشد دست نیافتم لذا تصمیم گرفتیم در این زمینه به تحقیقاتی که به صورت مستقل در رابطه، افسردگی انجام شده اشاره کنیم. آمار موسسه بهداشت روانی آمریکا در سال 1972 نشان داده است که شیوع افسردگی در بیمارستان های روانی 10 درصد در بیمارستان های خصوصی 37% در بخش روانی بیمارستان های عمومی 10% و در بیمارستان های خصوصی سرپایی 7 درصد بوده است.

تحقیقاتی که بولبی انجام نشان می دهد که در انسان و حیوانات عالی ترا افسردگی بعلت دوران طولانی تر وابستگی بهخ ما در مقایسه با سایر حیوانات بیشتر است یعنی از دست رفتن نقش مادری است که کودک افسردگی را در درجات ضعیف به صورت یک طرح رفتاری نزدیک به طبیعی و در موارد یا رویا ور شدن شدید به صورت افسردگی مرضی نشان می دهد تحقیق دیگری در سال 1968 همزمان با هدف شدن طرح مرکز مشاوره و راهنمایی دانشجویان دانشگاه متداول برای تصویب به هئیت اضای دانشگاه همین محقق پرسشنامه دیگری که کوتاه تر بود در مورد ملزمی مرکز مشاوره و راهنمایی بین 140 مقدار از دانشجویان سرویس های نهاد دانشکده مداجعه می کردند توزیع نمود. در این پرسشنامه ضمن معرفی مرکز مشاوره و راهنمایی از دانشجویان نظر خواهی شد که مشکلات فکری عاطفی روانی خود، شرح کنند نتایج نشان داد که این دانشجویان به درجات مختلفی از افسردگی رنج می برند.

پژوهشی دیگری نیز توسط پژوهشگران دانشگاه پسلونیا آمریکا نوشته شده است که دکتر دیوید یرنز در کتاب روان شناسی افسردگی به آن اشاره نموده است. این پژوهشگران در زمینه علل و درمان افسردگی تحقیقاتی انجام داد.

براساس تحقیقات انجام شده فرد افسرده خود را بازنده بی کفایت می بیند که به حکم تقدیر ناکامی و محدودیت و ذلت و شکست را بپذیرد و معلوم شد که افسرده حاصل اختلال فکری است. فرد افسرده درباره خود و محیط آینده اش اثر گذاشته اسباب افسردگی و تکدر فاصله او را فراهم می کند.

حرفه : حرفه معمولاً رشته از کالا هائی اطلاق می شود که فرد در سرتاسر عمر بدان اشتغال می ورزد. فرد ممکن است در تمام عمر به طور ثابت به یک حرفه ادامه دهد و گاهی نیز در طی زندگی به تغییر حرفه اش اقدام نماید.

شغل: عبارتست از موقعیتهای شبیه به هم در یک موسه، اداره یا کارگاه می باشد. به عنوان مثال اگر در یک مدرسه سه نفر مشاوره اشتغال داشته باشند- مجموعه سه موقعیت در مدرسه شغلی به نام مشاوره مدرسه را تشکیل می دهد.

موقعیت : عبارتستس از مجموعه فعالیتها، وظایف و تکالیفی که به وسیله فرد احراز می شود. و همچنین طبق تعریف وزارت کار و امور اجتماعی شغل مجموعه ای از وظایف و مسئولیتهاست که انجام آن ها از طرف مقام صلاحیتداری به شاغل ارجاع می شود. و صرف تمام یا قسمتی از وقات کاری اوست شغل ممکن است بلاتصدی یا دارای متعدی باشد در هر صورت محل سازمانی شغل پست سازمان نامیده می شود.

افسردگی : هیچ انسانی و اضطراب و تشویش و نگهبانی مصون نیست هر فردی عمر خود بالاخره معلم ناگوار محدودیت، یاس و سرماخوردگی و ماتم را مزه می کند چون هیچوقت یک بیماری هر قدر هم شایع باشد قادر نخواهد بود همگی افراد یک جامعه را مبتلا کند بنابراین حمالات فوق به هیچ وجه نمی توانند بیماری تلقی شوند. بلکه در واقع یک نو واکنش در مقابل حوادث ناگوار و زندگی به حساب می آیند.

این بیماری در طی اعصا و قرون به نامهای متفاوت نام برده شده است در کتب طب قدیمی ایران بیماری به مالیخولیا نام برده شده و داستانهای زیادی راجع به آن نوشته شده است لغت مالیخولیا هنوز به گروه معینی از افسردگیها نست داده می شود. بشر اولیه آنرا به نفرین خدایان و یا لعن شیاطین نسبت داده و نامهای گوناگون به آن اطلاق نموده است و هر فردی بر حسب سلیقه و اطلاع خود به نوعی این بیماری را بیان کرده است.

تعاریف متعددی درباره افسردگی از دیدگاههای مختلف ارائه شده کلمه افسردگی به معنی پریشانی و انحطاط است.

افسردگی از دیدگاه پزشکی عبارتست از کاهش نیروها و فعالیتهی جسمانی و روانی بر اثر ناراحتی و اندوه از دیدگاه روانشناسی حال غم انگیز و اندوهگین است کهبا احساساتی حاکی از تهدید، گناه، ناامیدی، اندوه همراه است.

از نظر جامعه شناسی، افسردگی انسانها در دوره ای از زندگی خود به نوعی و آن مبتلا نیست به فقدانها و کمبودهایی است که براثر مشکلات و مسائل اجتماعی حاصل می شوند. بطور کلی می توان افسردگی را نوعی واکنش عاطفی نسبت به وضعیت کننده نا امید کننده ومحرومیت زا و فشار آور دانست که با افکار و احساسات نامطلوبی نظیر ترس، اضطراب، بی کفایتی و نیز اختلالات جسمی همراه است.

تعریف افسردگی :

هم افسردگی که خصوصیات آن عبارتست از اندوهگین و در بعضی از موارد تقلیل فعالیت و هم مانی (شیدایی) که مشخصات آن اغلب به صورت تهییج یا افراط در کار و فعالیت است تحت عنوان اختلالات عاطفی قرار می گیرد و یکی از این دو افسردگی بسیار شایعتر است.

رفتار افسرده بدون هیچ جمله مانیایی می تواند زیر عنوان مختلف تقسیم بندی شود. اگر افسردگی یک حادثه معین زندگی باشد و هنگامی که تاثیر این حادثه از بین برود افسردگی در طبقه اختلال سازگار با خلق و خوی افسردگی قرار می گیرد و شخص به عنوان فرد مبتلا عاطفی مورد توجه واقع نمی شود. اگر افسردگی زیاد باشد. اختلال افسردگی شدید نامیده می شود. اگر شدت آن کمتر است یا کاملاً فرد عاجز و ناتوان نیست اختلال دیتمیک (افسرده خونی مزمن) یا طبق اصطلاح قدیمی آن نو رز افسردگی نامیده می شود. بعضی محققان اختلالات عاطفی را اختلالاتی می دانند که فقط به صورت یکی قطبی باشد. اختلالاتی که شامل حمله های مانی و افسردگی شدید باشد اختلال دو قطبی نامیده می شود. ولی اگر تا حدودی خفیفتر باشد اختلال ادواری خوانده می شود.

حالت احساس افسردگی :

اصطلاح افسردگی در صحبتهای برای توصیف یک حالت احساسی یک واکنش نسبت به یک موقعیت و یک سبک اختصاص رفتار مشخص مورد استفاده واقع می شود. احساس افسردگی به صورت غمگینی شناخته شده است. برای اکثر افراد به نظری می رسد که افسردگی تنها به صورت یک اندوه و ناشایستگی موقتی است که وقتی اوضاع تغییر کند ناپدید می گردد.

نوع دیگر افسردگی واکنش ماتم زدگی یا داغدیدگی است نوعی اندوهگینی که به دنبال مرگ یکی از افراد خانواده یا یاسی که با از دست دادن یک موضوع عشقی به وقوع می پیوندد. پس از دست دادن یک منسوب معتبر، اکثر بازماندگان تجربه ای را احساس می کنند که معمولاً ماتم زدگی نامیده شده است. این موضوع کاملاً طبیعی است. در واقع عدم ظهور واکنش ممکن است برای فرد در طولانی مدت بد باشد. خصو.صیات معمولی ماتم زدگی عبارت است از ناراحتیهای بدنی از قبیل آه کشیدن، کوفتگی گلوف احساس از خالی شدن توی دل و احساسی از ضعف ماهیچه ای.

شاید افسردگی مشکلی باشد که در بین افرادی که دارای مسائل روان شناختی هستند وجود دارد.

بررسیهای اجتماعی نشان می دهد که میزان با نمتای از افسردگی در بین کسانی ملاحظه می شود که برای مسائل خود در جستجوی کمک بر نیامده اند. در یک بررسی با لنسبه جدید لوس آنجلس بیشتر از 19 درصد بزرگسالان در زمره افراد افسرده قرار گرفتند (مزریچر و دیگران 1981) در این عده تعداد زنان افسرده 2برابر عده مردان افسرده و عده افسردگانی که از لحاظ اقتصادی در بیشترین سطح بودند سه برابر کسانی بود که در بالاترین سطح اقتصادی قرار داشتند. سایر محققان میزانی کمتر از آنچه برسی لوس آنجلس نشان داده است اعلام داشته اند مثلاً یک برسی در نیومون نشان داد که 8/6 درصد از افراد مورد تحقیق در موسسه کانکتی دارای افسردگی خفیف یا شدید بوده اند ( ویس من و دیگران 1981). اختلاف درصدها می تواند تا حدودی به این دلیل باشد که معیارهای نهایی متفاوت برای افسردگی به کار رفته است و تا حدودی هم به دلیل جوامع آماری که مورد بررسی قرار گرفته اند افسردگی یک مسئله مهم جهانی است در یک مطالعه داز مدت که درباره کسانی که از 1895 تا 1897 در اسیلند متولد شده بودند صورت گرفت ( مگلیسون 1978 ) شانس یک در هشت وجود داشت که در بعضی مواقع این افراد قبل از رسیدن به 75 سالگی نوعی اختلال عاطفی داخل هر ساخته باشند نتایج حاصل از تعداد دیگری بیانگر مطالعات بیانگر آن است که خطر افسردگی یک قطبی برای مردان 8 تا 13 درصد و برای زنان 20 تا 26 درصد است اختلال دو قطبی کمتر متداول و خطر آن کمتر از یک درصد ( در این مورد نیز خطر ابتلاء برای زنانبیشتر از مردان است ابوید و مزمن 1981)

به کدام دلایل احتمال ابتلای زنان به افسردگی بیشتر از مردان است؟

زنان بیشتر از مردان دچار افسردگی می شوند در واقع نسبت افسردگی در زنان دو برابر مردان است. اختلاف افسردگی در میان دو جنس در موارد مربوط به اثرات بالینی بیماران مورد درمان واقع شده، برسیهایی اجتماعی افرادی که تحت درمان نبوده اند. مطالعات منجر به خودکشی و اقدامات مربوطبه خودکشی، یا واکنش نسبت به داغدیدگی ملاحظه گردیده است (مکرمن و وندنس 1980) این تفاوت افسردگی در بین دو جنس نه فقط در ایالات متحد و کانادا یا اروپای غربی بلکه به صورت جهانی وجود داشته.

دانلود پیشینه و مبانی نظری افسردگی و نارضایتی شغلی

دانلود پیشینه و مبانی نظری افسردگی، درمان افسردگی و افسردگی زنان

پیشینه و مبانی نظری افسردگی، درمان افسردگی و افسردگی زنان

پیشینه و مبانی نظری افسردگی،درمان افسردگی و افسردگی زنان

دانلود پیشینه و مبانی نظری افسردگی، درمان افسردگی و افسردگی زنان

پیشینه و مبانی نظری افسردگی
درمان افسردگی و افسردگی زنان
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 123 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 95

پیشینه و مبانی نظری افسردگی،درمان افسردگی و افسردگی زنان در 95 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.

 

مبانی نظری وپیشینه تحقیق افسردگی،درمان افسردگی وافسردگی زنان

فصل دوم: ادبیات پژوهش

الف) افسردگی ................................................................................................... 16

تاریخچه افسردگی............................................................................................... 16

افسردگی چیست................................................................................................. 17

تفاوت بین اندوه سالم و افسردگی چیست............................................................. 19

تعریف افسردگی ................................................................................................ 19

افسردگی چه کسانی را تهدید می‌کند..................................................................... 20

-جنس................................................................................................................ 20

-سن.................................................................................................................. 20

دیدگاه‌های نظری درباره افسردگی......................................................................... 21

دیدگاه زیست شناختی......................................................................................... 21

-سبب شناسی افسردگی....................................................................................... 22

-توارث.............................................................................................................. 22

-آمین‌های بیوژنیک.............................................................................................. 23

-نوراپی نفرین..................................................................................................... 23

-سروتونین.......................................................................................................... 24

-دوپامین............................................................................................................ 24

-فرضیه فلوکستین (پروزاک) وایندول آمین............................................................ 25

پاسخ زیست‌ شناختی در افسردگی........................................................................ 25

-آزمون بازداری دگزامتازون.................................................................................. 25

- فروزش........................................................................................................... 26

- اختلالات خواب............................................................................................... 26

-محور تیروئید..................................................................................................... 27

-اثر کورتیزول..................................................................................................... 28

-سیستم لیمبیک و افسردگی................................................................................. 28

-ریتم‌های شبانه روزی.......................................................................................... 29

-تصویر گری از مغز............................................................................................ 30

دیدگاه روان شناختی............................................................................................ 30

الگوهای روانکاری............................................................................................... 31

الگوی خشم معطوف به درون............................................................................... 31

-الگوی فقدان شی............................................................................................... 32

دیدگاه رفتاری .................................................................................................... 32

دیدگاه انسان‌گرایی............................................................................................... 33

دیدگاه شناختی.................................................................................................... 34

-خطاهای منطق................................................................................................... 35

-الگوی درماندگی آموخته شده افسردگی............................................................... 36

ب) درمان افسردگی........................................................................................... 38

درمان مبتنی بر نظریه‌های زیست شناختی............................................................... 38

-دارو درمانی...................................................................................................... 38

-الکترو شوک درمانی........................................................................................... 39

- نور درمانی....................................................................................................... 40

درمان مبتنی بر نظریه‌های روان پویایی................................................................... 41

-روان درمانی روان پویشی................................................................................... 42

-روان درمانی حمایتی.......................................................................................... 43

-روان درمانی میان فردی...................................................................................... 44

-روان درمانی فمینیستی........................................................................................ 45

درمان مبتنی بر نظریه‌های شناختی و رفتاری........................................................... 45

-رفتار درمانی...................................................................................................... 46

-رابطه درمانی..................................................................................................... 47

- شناخت درمانی................................................................................................ 48

درمان مبتنی بر گروه درمانی.................................................................................. 49

-خانواده درمانی.................................................................................................. 50

-زوج درمانی...................................................................................................... 50

-گروه‌های حمایتگر............................................................................................. 51

درمانهای تکمیلی ................................................................................................ 51

-داروهای گیاهی................................................................................................. 52

-رژیم غذایی و مکمل‌های غذایی.......................................................................... 52

-فنون آرمیدگی.................................................................................................... 53

-هومیوپاتی......................................................................................................... 54

ج) افسردگی زنان............................................................................................... 55

اختلالات خلقی مربوط به قاعدگی........................................................................ 56

سندرم قبل از قاعدگی (pms)................................................................................ 56

-سبب شناسی..................................................................................................... 56

-بروز تشخیص................................................................................................... 57

اختلال ملال پیش از قاعدگی ............................................................................... 58

درمان اختلال‌های قاعدگی ................................................................................... 60

-درمان سندرم قبل از قاعدگی (pms) ................................................................... 60

-درمان اختلال ملال پیش از قاعدگی..................................................................... 61

ارزیابی تاثیر درمان‌ها............................................................................................ 63

اختلالات خلقی مربوط به زایمان........................................................................... 64

-افسردگی بعد از زایمان...................................................................................... 65

-سبب شناسی اختلالات خلقی بعد از زایمان......................................................... 65

- بروز و تشخیص افسردگی بعد از زایمان............................................................ 68

-علایم افسردگی در طول بارداری......................................................................... 69

-اختلالات خلقی پس از زایمان............................................................................ 69

درمان اختلالات خلقی پس از زایمان..................................................................... 72

-دارو درمانی در دوران بارداری............................................................................ 75

-دارو درمانی در دوران شیردهی........................................................................... 77

چگونه خود را یاری دهیم؟................................................................................... 78

نقش حمایتی ماما و پرستار روانگر در پیشگیری افسردگی پس از زایمان.................. 79

اختلالات خلقی مربوط به یائسگی......................................................................... 81

-سبب شناسی .................................................................................................... 82

- یائسگی و افسردگی.......................................................................................... 82

-درمان............................................................................................................... 83

خلاصه جلسات کلاس‌های آمادگی دوران بارداری................................................. 86

د) مروری بر تحقیقات انجام شده 101

 

 

 

افسردگی :

2-1-1- تاریخچه افسردگی :

افسردگی از زمانهای بسیار دور در نوشته ها آمده و توصیف هایی از آنچه ما امروزه اختلالات خلقی می خوانیم، در بسیاری از منابع طبی قدیم وجود دارد . داستان (عهد عتیق ) شاه سائول[1] و داستان خودکشی آژاکس در ایلیاد هومر ،هر دو یک سندرم افسردگی را توصیف کرده اند . حدود 450 سال قبل از میلاد ، سقراط اصطلاح مانی و ملانکولی را برای توصیف اختلالات روانی بکار برد . در حدود 100 سال قبل از میلاد ، کورنلیوس سلسوس[2] در کتاب De medicina ، افسردگی را ناشی از صفرای سیاه معرفی نمود . این اصطلاح را پزشکان دیگر از جمله ارسطو (120 تا 180 بعد از میلاد ) و جالینوس (129 تا 199 بعد از میلاد ) نیز به کار برده اند . همینطور الکساندر ترالز[3] در قرن ششم . در قرون وسطی رازی ، ابن سینا، میمونید[4] ،ملانکولی را بیماری مشخصی تلقی می نمودند . (کاپلان ، 1375) .

در سال 1686 ، بونت[5] نوعی بیماری روانی توصیف نمود و آنرا mania comelancholicus نامید .در سال 1854 ، ژولی فالره حالتی را توصیف نمود و آنرا جنون ادواری[6] نامید . چنین بیمارانی متناوباً حالات خلقی مانی و افسردگی را تجربه می کنند . تقریباً در همان زمان ، یک روان پزشک فرانسوی دیگر به نام ژول بایارژه جنون دوشکلی[7] را شرح داد که در آن بیمار دچار افسردگی عمیقی می شود که به حالت بهت افتاده و بالاخره از آن بهبود می یابد . در سال 1882 ، کارل کالبام روانپزشک آلمانی ، با استفاده از اصطلاح (‌سایکلوتایمی ) مانی و افسردگی را مراحل مختلف یک بیماری توصیف نمود .(کاپلان ، 1375) .

امیل کراپلین 1856 ، که متأثر از گری سینگر بود ، نیز عقیده داشت که رفتار غیرعادی ،معلول آشفتگی‌های عضوی است . وی نوع خاصی از افسردگی را نیز شرح داد که پس از یائسگی در زنها و اواخر بزرگسالی در مردها شروع می شود و بعداً به افسردگی رجعتی[8] معروف شد . نقش بزرگ کراپلین تلاش وی در جهت بنیانگذاری نظام طبقه بندی در برگیرنده اکثر اختلالاتی بود که مستلزم بستری شدن و درمان هستند . و بین دو اختلال بسیار حاد و تحلیل برنده به نامهای زوال عقل پیشرس و روانپزشکی شیدایی – افسردگی تمیز قائل شده و عقیده داشت که آنها ، بیماریهای خاص با علل عضوی خاص هستند .
( ساراسون ، 1375).

2-1-2- افسردگی چیست ؟

شاید بهتر باشد به جای آن ، بگوئیم که افسردگی دقیقاً چه نیست ؟ افسردگی فقط احساس موقتی (گرفتگی و اندوه ) یا ( دلتنگی ) نیست . افسردگی حالتی ورای غمگین بودن یا اندوه شدید بر اثر فقدان یک عزیز است . غمگین بودن و سوگواری ، واکنش هایی طبیعی و موقتی در مقابل تنش های زندگی هستند . این نوع از خلق ها در مدت زمانی نسبتاً کوتاه برطرف می شوند و فرد مجدداً وضعیت طبیعی خود را باز می یابد . در مقابل ، افسردگی ، ماهها یا حتی سالها فرد را گرفتار می کند . بیماریهای افسردگی بر احساسات ، افکار و سلامت جسمانی فرد تأثیر می گذارند . (سالمانز[9]، 1382).

افسردگی برای هرکس معنایی دارد . افسردگی می تواند یک نشانه[10] ( مانند وقتی که کسی می گوید: احساس افسردگی می کنم ) ، یا یک علامت[11] (وقتی که کسی میگوید : او افسرده به نظر می رسد ) و یا یک اختلال قابل تشخیص باشد . وقتی که بیماری را افسردگی تشخیص می دهیم ، منظورمان اختلالی است با دوام کافی و نشانه ها و علاماتی ویژه که بر عملکرد شخص تأثیر نامطلوب می گذارد .

افسردگی نیازمند درمان، بر زمینه های زیر اثر میگذارد :

  • خلق و خوی یا «روحیه»
  • اندیشه «شناخت»
  • عملکرد جسمانی
  • رفتار (جفرسون[12] ، 1383)

عموماً بیمارانی که دچار افسردگی شده اند از داشتن احساس شدید غم ، یاس و ناامیدی همچنین تجربه و مشکلات در درک ، شناخت ، رفتار و عمل خبر می دهند . فهرستهای متعددی برای تعیین افسردگی مورد استفاده قرار گرفته اند . ظهور تغییرات در مقوله های شخصیتی ، راههای دسترسی واگرا برای تعیین افسردگی (اختلال در مقابل راههای دسترسی سطح علایم بیماری ) و سیستم های چند گانه طبقه بندی ([13]DSM) هرکدام در مورد تعریف مجزای افسردگی توضیحاتی می دهند . به جرأت می‌توان گفت که افسردگی اختلال نامتجانس ترکیب شده چندین زیر مجموعه را با هم پوشی معیار تشخیص نشان می دهد . (ال . شیر[14]، 2000)

 


[1] -King Saul

[2] -Cornelius Celsus

[3] -Alexander of Tralles

[4] -Maimonides

[5] -Bonet

[6] -Folie Circulaire

[7] -Folie a Aouble Forme

[8] -Involutional Melancholia

[9] -Salmans

[10] -Symptom

[11] -Sign

[12] -Jeferson

[13] -Diagnostic and Statistical Manual

[14] -L.Sher

دانلود پیشینه و مبانی نظری افسردگی، درمان افسردگی و افسردگی زنان

دانلود پیشینه و مبانی نظری افسردگی و عزت نفس و عوامل مداخله گر

پیشینه و مبانی نظری افسردگی و عزت نفس و عوامل مداخله گر

پیشینه و مبانی نظری افسردگی و عزت نفس و عوامل مداخله گر

دانلود پیشینه و مبانی نظری افسردگی و عزت نفس و عوامل مداخله گر

پیشینه و مبانی نظری افسردگی و عزت نفس و عوامل مداخله گر
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 221 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 78

پیشینه و مبانی نظری افسردگی و عزت نفس و عوامل مداخله گر در 78 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.

 

مبانی نظری پیشینه تحقیق افسردگی وعزت نفس وعوامل مداخله گر

 

مقدمه : در فصل دوم به ادبیات و پیشینه مطالعاتی در زمینه های نظری و عملی متغیرهای پژوهش و عوامل مداخله گر پرداخته می شود.

            رشد مطالعات دربارة نقش واسطه ای و ارزیابی و سبک شناختی در سال های اخیر موجب گسترش، توسعه دانش و کاربرد این نقش در عرصه سلامت روان گردیده است. یکی از برجسته ترین پژوهش ها در این زمینه نظریه سبک اسنادی سلیگمن و تیزدیل ( 1987) است ، که بعنوان نظریه درماندگی افسردگی توسط آلوی و همکاران ( 1988) مورد تجدید نظر قرار گرفت. این نظریه در ابتدا برای فهم ودرمان افسردگی مطرح شد؛ اما بخاطر کاربرد زیادآن در توضیح فرایند استرس توسعه و گسترش فراوان یافته است. یکی از جنبه های ارزیابی شناختی تاکید بر کاربرد بسیار وسیع الگوی سبک حل مسأله در مورد فرایند استرس و مقابله می باشد ، که در ادبیات روان شناسی پیشنهاد شده است ( نزو ، نزو و پری 1989، کسیدی و لانگ 1996) . شواهدی که از بررسی های همه جانبه سبک حل مساله به دست آمده ثابت گردید، که این ساخت یک مفهوم واحد نیست و متغیرهایی همچون سبک اسنادی ، واکنش های عاطفی ، درماندگی ، اعتماد بنفس ، منبع کنترل ، سبگ گرایش اجتناب ، ابداع و خلاقیت در آن دخیل می باشند.این عوامل که مشترکاً در سبک حل مساله و فرایند استرس مداخله می کنند بعنوان واکنش های مقابله ای  نامیده شده اند. برای نمونه دیکسون ، هینرو اندرسون ( 1991) رابطه ای بین سبک حل مساله با درماندگی و سطح استرس وارده پیدا نموده اند، که پیش بینی کننده خودکشی در دانشجویان دانشگاه است. نزو ( 1987) سبک حل مساله را بعنوان فرایندی شناختی – رفتاری معرفی می کند که توسط آن افراد راهبردهای موثری برای مقابله با مشکلات زندگی شناسایی و کشف می کنند. سبک حل مساله بعنوان متغیر مهم در ایجاد و ابقا اختلالات عاطفی در روان شناسی به تازگی مطرح شده است . بنا به مطالعات کسیدی و لانگ ( 1996) طبیعت سازه سبک حل مساله که با تاکید بر نظریه سبک اسنادی افسردگی ابداع گردیده چند عاملی است ، ومی تواند به طور گسترده ای در مورد فرایند استرس به کار رود.

لذا در فصل دوم , ادبیات و پیشینه متغیرهای پژوهش در دو بخش مورد مطالعه قرار می گیرد: بخش اول ، به نظریه های شناختی – رفتاری افسردگی ، ساختار سبک حل مساله ، ماهیت و فرایند استرس و مقابله پرداخته می شود و در بخش دوم ، ارتباط متغیرهای پژوهش با یکدیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

 


علایم افسردگی  و سبک های  آن

برای درک اصطلاح بالینی افسردگی انجمن روان پزشکی امریکا( 1994) اظهار می دارد که افراد دچار افسردگی بالینی به مدت 2 هفته یا بیشتر علایم زیر را تجربه می کنند:

¨      تغییر در اشتها, آنها یا کم اشتها می شوند و وزن را از دست می دهند و یا پراشتها می شوند و وزنشان زیاد می شود.

¨      بی خوابی یا خواب بیش از حد معمول .

¨      کاهش انرژی و احساس خستگی .

¨      از دست دادن علاقه واحساس لذت نسبت به فعالیتهای لذت بخش گذشته.

¨      احساس بی ارزشی , خود سرزنشی  یا گناه زیاد.

¨      کاهش توانایی تفکر یا تمرکز.

¨      افکار تکراری درباره مرگ , افکار خودکشی .

            افرادی که از افسردگی رنج می برند سبک های زیر در آن ها به صورت عادت در می آیند . آنها باید یاد بگیرند به خاطر حفظ سلامت خود از این سبک ها دست بردارند ( هدلاند ورود , 1995).

وابستگی غیر واقع بینانه به دیگران [1] : افراد افسرده عزت نفس خود را به شدت وابسته به تأیید دیگران می دانند.

فقدان سیستم حمایت اجتماعی : افراد مستعد افسردگی بیشتر درونگرا و منزوی هستند . آنها از مهارت های لازم برای حفظ روابط اجتماعی جهت حمایت خود استفاده نمی کنند.

استرس در روابط نزدیک : احساس افسردگی اغلب هنگامی که در روابط بین فردی ناهمگنی وجود دارد افزایش می یابد.

سبک تمرکز برخود افسرده ساز:  افراد افسرده ذهن خود را با افکار منفی مشغول می کنند آنها زمان زیادی را صرف یادآوری موارد منفی زندگی خود کرده و هرگز مهارت های رویارویی خود را به کار نمی برند.

آسیب پذیری کمال گرایانه :  افراد افسرده اصرار دارند که کامل باشند و چون کامل نیستند خود را بی ارزش و زندگی شان را بیهوده تلقی می کنند.

کنترل بیرونی : افراد افسرده احساس می کنند که وقایع مهم زندگی شان خارج از کنترل آنها است.

الف - نظریه های شناختی افسردگی :

افسردگی از تغییرات نظام شناختی ناشی می شود , فرد افسرده تحت تاثیر برخی از عوامل شناختی خود تجربه ها و آینده اش را با دید « منفی »  نگاه می کند نگرش منفی در همه ابعاد وجود او مانند احساس , تفکر و رفتارش دیده می شود ؛ با خود برخوردی منفی دارد به همین دلیل به تعیین هدف و پیگیری آن بی علاقه می شود و آینده را تیره و تار می بیند و احساس می کند انسانی حقیر . بی ارزش و از لحاظ اجتماعی به عنصری بدرد نخور تبدیل شده است . تفکر منفی به سایر نشانه های افسردگی , مانند , اندوه , رفتار انفعالی , خودخوری , بی نشاطی و میل به خودکشی , کمک می کند؛ در نتیجه دایره بسته ای ایجاد می شود ( تصویر 1-2)و تفکر منفی , روحیه ناخوشایند و انگیزه های منفی یکدیگر را تقویت می کند ( به نقل از قراچه داغی , ترجمه 1382). در توجیه نظام شناختی افسردگی به نظریه های شناخته شده مرتبط با بنیادهای شناختی افسردگی پرداخته می شود.

 

 

تصویر1-2: دور افسردگی : آماج درمان می تواند افکار اتوماتیک منفی و معانی اختصاصی منفی , وضعیت بدنی افسرده باشند. آماج غیر مستقیم مداخلات با پیکان های ضخیم نشان داده شده است. آماج اصلی , خود الگوی طرحواره ای می باشد که با حلقه ای از پیکان های ضخیم احاطه شده است. برگرفته از تیزویل و برنارد , 1993

 

      1- نظریه  بک و تحریف های شناختی

مفصل ترین و جامع ترین توجیه شناختی افسردگی توسط بک، در سال 1976 مطرح شده است (مهریار , 1373). مدل شناختی بک ( بک , 1967 , 1976) بطور طرحواره ای در تصویر 2-2 نشان داده شده است. در این مدل نظر برآن است که تجربه در افراد به تشکیل فرض ها درباره خویشتن و جهان می انجامد و این فرضها یا طرحواره ها , خود, در سازمان بندی ادراک و در کنترل و ارزیابی رفتار مورد استفاده قرار می گیرند( فنل , 1989).

نظریه افسردگی بک مشابه نظریه او درمورد اضطراب می باشد. حوادث منفی قبلی بنا به فرض, در شکل طرحواره هایی در حافظه رمز گذاری می گردند و به موقع وقوع حوادث مشابه , فعال شده و تعبیر و تفسیر اطلاعات جدید را تحت تأثیر خود قرار می دهند. طرحواره های افسردگی شامل اطلاعات گزاره ای ( فرضیه های اساسی ) هستند مبنی بر اینکه « خود» ناتوان , دنیای بیرون پر از مشکلات , و آینده ناامید کننده است. فعال شدن این طرحواره ها دارای دو اثر عمده است  : نخست , بخشی از این اطلاعات در شکل افکار منفی خودکار به صورت غیر ارادی وارد هشیاری می گردد از قبیل  « هیچ کس مرا دوست ندارد» یا « امیدی به آینده نیست » . تأثیر دوم تفکر طرحواره ای آن طوری که بک می گوید ، به خطاهای منطقی که افراد افسرده در ارزیابی موقعیت مرتکب می شوند, مربوط می گردد : آنها بر اساس شواهد محدود و یا حتی متناقض استباط های اختیاری به عمل می آورند, به جای توجه به کل موقعیت , انتزاع های انتخابی از جزئیات می کنند , یک حادثه بی اهمیت و مجزا را به همه موارد تعمیم می دهند, اهمیت حوادث را به شیوه ای غیر واقع گرایانه بیش از اندازه کوچک یا بزرگ می نمایند. , حوادث را به شیوه ای نا مناسب شخصی کرده و آنها را در مقوله های افراطی و متضاد قطبی می کنند. بر طبق نظر بک محتوای ویژه افکار هشیار [2] منجر به یک پاسخ هیجانی ویژه می شود ( کراندل و چامبلس ، 1981) [3] . همسو با این نقطه نظر وی اعتقاد دارد که مراجعان افسرده عقاید تحریف شده و منفی در مورد خودشان ، دنیای پیرامون و آینده می سازند ( فولکمن و لازاروس ، 1984). بسیاری از مردم در فرایند اجتماعی شدن خود, مجموعه ای  از نظرات یا نگرش هایی را پرورش می دهند، که درواقع غیر منطقی هستند، این فرضیات از آن جهت غیر منطقی هستند که مورد حمایت محیط قرار نمی گیرند؛ تحریف های شناختی خطاهای منطقی منظمی هستند که باعث بازنمایی های نادرستی از واقعتیت‌ها  می گردند ( مبینی , 1376) . این تحریف های شناختی شامل موارد زیر است :

  1. انتزاع انتخابی : [4] شخص شواهد برجسته تر و تناقضات را نادیده می گیرد و در مورد یک رخداد بر اساس یک چیز جزئی منفی نتیجه می گیرد.
  2. استنباط دلبخواه [5] : که در آن ارزیابی منفی در غیاب شواهد صورت می گیرد.
  3. تعمیم بیش از اندازه [6] : یک نتیجه کلی منفی از تنها یک رخداد گرفته می شود و به طریقی غیر قابل قبول در موقعیت های غیر مشابه به کار برده می شود.
  4. بزرگتر جلوه دادن [7] ( بعضی وقت ها فاجعه آمیز جلوه دادن [8] نامیده می شود) : که در آن اهمیت یک رخداد منفی بیش از حد برآورده می شود یا بزرگ جلوه داده می شود.
  5. تفکر همه یا هیچ[9]  : تمایل به فکر کردن به مطلق ها ( هر چیزی یا خوب است یا بد و اغلب بد است ) . 

افکار خودکارو خطاهای منظم منطقی منجر به ارزیابی های منفی خود, دنیا و آینده شده و محتوای هشیاری آگاه فرد تیره و خود - ملامتگر[10]   می گردد . درنتیجه خلق شخص افسرده تر می گردد. زمانی که شخص دچار افسردگی خفیف است , افکار منفی با درجاتی از عینیت ارزیابی می گردد, اما در افسردگی های شدید بیماران احساس می کنند که کنترل خود را بر فرآیندهای فکری شان از دست داده اند , ذهن آنها جولانگاه افکار خودکار منفی می گردد و شروع به پردازش طرحواره ای اطلاعات جدید می نماید. ( بروین 1989).

در حالی که نظریه های اضطراب به اکتساب اطلاعات جدید درباره موقعیت های خطرناک تأکید می کنند ، نظریه های افسردگی مکرراًبه مفهوم . « خود پنداره » به عنوان نظامی از دانش یا باورها در مورد خود شخص توجه می کنند. به عنوان مثال در نظریه شناختی – اجتماعی اوتلی [11] و بولتون ( 1985) در مورد افسردگی، فرض بر این است که حوادث معینی از زندگی بدین دلیل فشارزا قلمداد می شوند، که برای « خود » فرد تهدید کننده هستند، در موقعیت هایی که «خود » در نقش یک سری از نقش ها هویت می یابد . یک نقش , از قبیل « مادر خوب » یا یک « نان آور» هویت ویژه ای را فراهم می کند و با اهداف , نقشه ها , و انتظارات شخصی ارتباط برقرار می کند( ص 1377) . اوتلی و بولتون پیشنهاد می کنند که شروع افسردگی به ارتباط بین انتظارهای نقش شخصی و تصدیق این انتظارات توسط کسانی که نقش مهمی را در این روابط بازی می کنند، بستگی دارد. فقدان یکی از اینها ، یا هر موقعیت دیگری که جلوی ایفای نقش مهم برای هویت فرد را بگیرد، ایجاد افسردگی می کند. از سوی دیگر ، آسیب پذیری از دیدگاه آنها به عنوان فقدان نقش های مکمل یا بالقوه ای است که در موارد مربوط به یک فقدان بواسطه آنها می توان اهداف خود تعریفی را دنبال نمود.      

 

 

 

 

 

 

شکل گیری فرضهای ناکارآمد [12]

 

رویداد حساس

 

فعال شدن فرض ها

 

افکار خود-آیند منفی

نشانه های افسردگی

 

 

  جسمی        شناختی          عاطفی        انگیزشی           رفتاری

 

 

 

تصویر 2-2 مدل شناختی افسردگی ( به نقل از فنل)

 

 

2 - فرضیه اسنادی درماندگی آموخته شده

سلیگمن[13] ( 1975) درماندگی را حالتی روانی دانسته که در شرایط کنترل ناپذیر ایجاد می شود شرایطی که در آن پیامد حاصل از واقعه مستقل از پاسخ های موجود است. او در توضیح مصونیت در برابر درماندگی می گوید : در صورتی که فرد قبل از قرار گرفتن در موقعیت درماندگی تجربه کنترل پذیر داشته باشد اثرات درماندگی در امر کاهش می یابد . آبرامسون[14]  , سلیگمن و تیسدیل [15]  (1978). فرضیه درماندگی در انسان را با در نظر گرفتن چهار چوب اسنادی مورد تجدید نظر قرار دادند. آنها فرض کردند، اسنادهای عمومی ، پایدار و درونی درباره علل رویدادهای منفی در تعمیم و مزمن بودن درماندگی و ایجاد نقایص شناختی و هیجانی تاثیر دارند. آبرامسون و همکاران ( 1978) اشاره کردند، که فرضیه درماندگی در چهار چوب اسنادی بهتر می تواند اثرات مصونیت و درمان را توضیح دهد.  

سلیگمن ( 1981) طی یک مقاله خلاصه ای از مدل اصلاح شده اسنادی را ارائه نمود . طبق اظهارات وی در این مدل جدید برای وقوع افسردگی  چهار فرض کافی است ( ویلیامز [16], 1992) :

  1. فرد انتظار دارد که احتمالاٌ یک حالت آزارنده [17] شدید پس از پیش آمدها رخ دهد( یا یک حالت دلخواه پیش آمدها غیر ممکن است )
  2. فرد در مقابل این حالات آزارنده خود را بی دفاع تصور می کند.
  3. فرد سبک اسنادی غیر انطباقی [18] دارد بطوریکه رویدادهای منفی را به علل درونی ، پایدار و کلی و رویدادهای مثبت را به علل بیرونی , ناپایدار و اختصاصی نسبت می دهد. 
  4. هر قدر احتمال  پیش آمدن ، حالت آزارنده و احساس کنترل ناپذیری آن شدیدتر باشد، همانقدر شدت نارسایی های انگیزشی و شناختی بیشتر خواهد بود. به بیان دیگر هر اندازه اهمیت رویداد کنترل ناپذیر برای فرد بیشتر باشد، بهمان میزان شدت نابسامانی عاطفی و کاهش عزت نفس در فرد ، بیشتر خواهد بود. 

به دلایلی مبهم اغلب پژوهشهای بعدی روی فرض سوم تکیه کردند، به این معنی که اصرار دارند سبک اسنادی غیر انطباقی فرد را برای واکنش افسردگی وار در مقابل وقوع رویداد های آزارنده یا عدم وقوع رویدادهای مثبت آماده می کند ( مبینی ، 1376 ) .

افراد افسرده از روی عادت پیامدهای منفی را به علل درونی ، پایدار و کلی نسبت می دهند و رویدادهای مثبت را به علل بیرونی , ناپایدار و اختصاصی . به عبارت دیگر به دنبال شکست، بیمار افسرده خود را سرزنش می کند و چنین می انگارد ، که علت شکست , عمومی و مستمر است؛ و نیز به دنبال موفقیت , اهمیتی برای آن قائل نیست؛ زیرا می پندارد این موفقیت هیچ تاثیر مثبتی در آینده اش ندارد. ماهیت و نوع اسناد برای تجربه آزارنده خاص طبیعت افسردگی را تعیین می کند. اسناد درونی تعیین می کند که عزت نفس فرد تحت تاثیر قرار گرفته است. اسناد پایدار مزمن بودن افسردگی و اسناد کلی عمومیت احساسات افسردگی را تعییین می کند و نیز شدت افسردگی نه تنها به وسیله آزارنده بودن رویداد بلکه توسط اسنادهای شخص نسبت به آن تعیین می شود. در یکی از تجدید نظرهای اخیر از این مدل چنین فرض می شود که سبک اسنادی نه علت لازم و نه علت کافی افسردگی ، بلکه یک علت مؤثر یا عامل خطر ابتلاء به افسردگی در کنار بسیاری دیگر از عوامل قرار دارد ( مبینی، 1376).

 

 

 

3 نظریه ناامیدی [19] افسردگی

آلوی و ابرامسون ( 1988) نظریه درماندگی آموخته شده را به شکل جدیدتری مطرح کردند که در آن ناامیدی به جای درماندگی بعنوان عامل اصلی در بروز افسردگی تبیین شده است. ( مبینی 1376).

در نظریه ناامیدی افسردگی علل بر طبق روابط ترتیبی آنها در ارتباط با شروع علائم بیماری از همدیگر تفکیک می شوند.علل دور از وقوع و علل نزدیک به وقوع،  علل دور از وقوع [20] که در ردیف سبب شناختی افسردگی جلوتر عمل می کنند، در این نقطه از ترتیب علی هیچ تظاهری از علائم افسردگی دیده نمی شود. از طرف دیگر علل نزدیک به وقوع [21] که نسبتاٌ دیرتر عمل کرده و کمی قبل یا همراه علائم این بیماری رخ می دهند. نظریه ناامیدی افسردگی صریحاٌ تأکید می کند ، که افسردگی یک اختلال ناهمگون است و علاوه بر ناامیدی عوامل دیگر نیز از عوامل کافی برای وقوع افسردگی هستند


[1] Unrealistic dependency

[2] conscious

[3] Grandell & chambless

[4] Selective abstraction

[5] arbitrary inferences

[6] Overgeneralization

[7] magnification

[8] catastrofication

[9] all – or – none thinking

[10] self - critical

[11] oatley

[12] dysfunctional

[13] Seligman

[14] Abramson

[15] Teasdale

[16] Williams

[17] aversive

[18] maladaptive attributional

[19] hopelessness theory

[20] proximal

[21] distal

دانلود پیشینه و مبانی نظری افسردگی و عزت نفس و عوامل مداخله گر

دانلود پیشینه و مبانی نظری افسردگی و رویکردهای مختلف آن

پیشینه و مبانی نظری افسردگی و رویکردهای مختلف آن

پیشینه و مبانی نظری افسردگی و رویکردهای مختلف آن

دانلود پیشینه و مبانی نظری افسردگی و رویکردهای مختلف آن

پیشینه و مبانی نظری افسردگی و رویکردهای مختلف آن
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 70 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 42

پیشینه و مبانی نظری افسردگی و رویکردهای مختلف آن در قالب ورد قابل ویرایش.

42 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.

 

 

2- مبانی نظری تحقیق-------------------------------------------- 13

2-1- الگوی زیستی افسردگی--------------------------------------- 13

2-2- الگوی روان پویشی افسردگی----------------------------------- 14

2-3- درمان روان پویشی افسردگی----------------------------------- 15

2-4- الگوهای شناختی افسردگی ----------------------------------- 16

2-5- درمان شناختی---------------------------------------------- 17

2-6- الگوی درماندگی آموخته شده افسردگی است---------------------- 18

2-7- رویکرد رفتار درمانی------------------------------------------ 18

2-8- رویکرد مراجع- محور----------------------------------------- 19

2-9- رویکرد گشتالت درمانی---------------------------------------- 19

2-10- رویکرد وجودی--------------------------------------------- 19

2-11- رویکرد منطقی-عاطفی-رفتاری-------------------------------- 20

2-12- رویکرد تحلیل تبادلی---------------------------------------- 20

2-13- رویکرد شناختی-------------------------------------------- 20

2-14- رویکرد جامع یا انتخابی-------------------------------------- 21

2-15- رویکرد سایکودراما یا روان نمایشگری---------------------------- 21

2-16- تحقیقات انجام شده در رابطه با موضوع پژوهش------------------- 22

2-16-1- تحقیقات خارج از کشور------------------------------------ 22

2-16-2- تحقیقات داخلی کشور------------------------------------- 29

2-17- فرضیه­ها-------------------------------------------------- 48

 

 

 

 

 

 

 

2- مبانی نظری تحقیق

2-1- الگوی زیستی افسردگی

به اعتقاد الگوی زیستی، افسردگی اختلال بدن است. اگر چه در مجموع افسردگی می تواند بوسیله، مشکل موجود در هر یک از اندامهای بدن ایجاد شود، گمانه زنیها تقریباً بطور کامل بر مغز، و بویژه بر کاهش نوعی مواد (آمینهای بیوژنیک[1]) متمرکز شده اند که به انتقال تکانه های عصبی در طول فواصل (سیناسپها­) موجود بین سلولهای عصبی ( نورون ها) کمک می کنند. چهار سر نخ وجود دارد که نشان می دهند بدن عمیقاً در افسردگی درگیر است (شویلر[2]، 1974)، اولاً، افسردگی تا اندازه­ای بعد از دوره های تغییر فیزیولوژیکی طبیعی در زنان رخ می دهد: بعد از به دنیا آوردن کودک، هنگام یائسگی و درست قبل از قاعدگی. ثانیاً، شباهت قابل ملاحظه ای بین نشانه ها در فرهنگها، جنسیتها، سنین ونژادها حاکی از یک فرآیند زیستی زیر بنایی است. ثالثاً، درمانهای بدنی، بویژه داروهایی مانند داروهای ضد افسردگی سه حلقه ای و بازدارنده های منوآمینو اکسیداز، و شوک برقی تشنج آور، افسردگی را بطور موثری درمان می کنند و بالاخره اینکه، گاهی افسردگی بصورت عوارض جانبی داروها در افراد بهنجار ایجاد می شود؛ بویژه افسردگی می تواند بوسیله روزوپین[3] ایجاد شود که داروهای کاهش دهنده ی فشار خون است (شویلر، 1974)، این سرنخها عامل محرکی برای یافتن مبنای زیستی افسردگی بوده اند (روزنهان، سلیگمن[4]، به نقل از سید محمدی، 1385).

 

2-2- الگوی روان پویشی افسردگی

نظریه پردازان روان پوشی بر سه علت افسردگی تاکید می کنند: خشمی که متوجه‌ی خود شده است، وابستگی بیش از اندازه به دیگران برای عزت نفس، و درماندگی در رسیدن به هدف­ها روان کاوان پیشین، اولین کسانی بودند که در الگوی روان پویشی به شناخت افسردگی کمک می کردند. کارل آبراهام[5](1911) و زیگموند فروید (1917) در مقاله ی کلاسیک خود به نام «داغداری و مالیخولیا» بر اهمیت خشمی که متوجه خود شده است در ایجاد افسردگی، تاکید کردند (همان منبع).

افراد افسرده به ظاهر خالی از خشم بنظر می‌آیند و این باعث می‌شود که انسان گمان کند خشم آنها در درونشان مهار شده است. از نظر فروید، سر نخ اصلی به حالت درونی آنها از تفاوت بین داغدیدگی معمولی (داغداری) و افسردگی ( مالیخولیا) بدست می آید. افراد بهنجار و افسرده نسبت به از دست دادن فردی که دوستش دارند دو واکنش کاملاً متفاوت نشان می دهند دنیا به نظر فردی که عزادار است پوچ بنظر می رسد، ولی عزت نفس او تهدید نمی شود. فرد عزادار از این ضایعه جان سالم به در می برد. در مقابل، از دید فروید، فرد افسرده قویاً احساس بی ارزشی نموده و خود را سرزنش می کند. این سرزنش خود معمولاً اخلاقی است، کاملاً نا موجه است، واز آن مهمتر علناً و با بی شرمی نشان داده می شود. این حالت سر نخی را در اختیار می گذارد مبنی بر اینکه خشمی که متوجه خود شده است فعالانه برانگیخته شده و موجب عزت نفس کم می شود از زمان فروید، نظریه پردازان روان پویشی برتیپ شخصیتی تاکید کرده اند که افراد را به ویژه نسبت به افسردگی آسیب پذیر می سازد: فرد افسرده برای عزت نفس خود بیش از حد به دیگران وابسته است. او شدیداً نیازمند آن است که لبریز از عشق و تحسین شود. او با حالتی از عطش مداوم برای عشق و محبت زندگی می کند، و چنانچه این نیاز برطرف نشود، عزت نفس او تنزل می یابد. زمانی که او مایوس می شود، نمی تواند ناکامی را تحمل کند، و حتی ضایعات جزیی، حرمت نفس او را به هم می ریزد موجب تلاشهای فوری و شتابزده برای کاستن از ناراحتی می شوند. بنابراین، افراد افسرده بصورت معتادان محبتی انگاشته می شوند که به طرزی بی نظیر در ایجاد محبت دیگران ماهر شده اند و همواره دوست دارند سر شار از محبت باشند. با این حال، فرد افسرده غیر از دریافت این محبت، برای شخصیت واقعی فردی که او را دوست دارد اهمیت چندانی قائل نیست (رادو، 1928؛ فینجل ؛ 1945؛ آریتی و بمپو راد، 1978). [6]

سومین گرایش در نظریه پردازی روان پویشی مربوط به افسردگی در اظهار ادوارد بیبرینگ[7] (1953) دیده می شود که معتقد است افسردگی زمانی ایجاد می شود که من در برابر آرزوهایش احساس درماندگی می کند. احساس درماندگی در دستیابی به اهداف عالی من موجب از دست دادن عزت نفس می شود که ویژگی اصلی افسردگی است. فردی که مستعد افسردگی است، معیارهای بسیار بالایی دارد و همین باعث می شود که آسیب پذیری او نسبت به درماندگی، هنگام مواجه شدن با اهدافش، بیشتر شود. از نظر بیبرینگ، ترکیب اهدافی که قویاً با ارزش انگاشته می شوند، با آگاهی عمیق من از درماندگی و ناتوانی‌اش در رسیدن به این اهداف، مکانیزم افسردگی است (روزنهان، سیلگمن، به نقل از سیدمحمدی، 1385).

 

2-3- درمان روان پویشی افسردگی

نظریه روان پویشی در مجموع به جای تاکید بر ضایعاتی که در کوتاه مدت موجب افسردگی می شوند، برآمادگی دراز مدت برای آن تاکید می کند. به همین نحو، درمانهای روان پویشی به جای اینکه به تسکین کوتاه مدت افسردگی گرایش داشته باشند، به تغییر دراز مدت تمایل دارند. از سه گرایش روان پویشی درباره ی افسردگی، چندین راهبرد درمانی به دست می آید. اولاً، نظریه پردازان روان پویشی که به نظریه افسردگی تمایل دارند که بر خشم متوجه‌ی خود شده تاکید می کند، می کوشند بیمار را از خشم گمراه شده و تعارضهای اولیه ای که موجب آن بوده‌اند آگاه کنند. پذیرفتن خشمی که ضایعه و طرد آن را ایجاد کرده و آن را تسکین دهد. ثانیاً، درمانگران روان پویشی که به وابستگی شدید فرد افسرده به دیگران برای عزت نفس می پردازند، سعی می کنند به بیمار کمک کنند تا به تعارضهایی که همواره او را تشنه ی محبت و حرمت دیگران می کنند. پی برده و آنها را حل کند. چنین بیماری باید متوجه شود که عزت نفس واقعی از درون ناشی می شود. ثالثاً، درمانگرانی که در چهارچوب رویکرد درماندگی بیبرنگ کار می کنند، می کوشند برای خاتمه دادن به افسردگی بیمار او را وادارند کلاً این اهداف را رها کند (همان منبع).

 

2-4- الگوهای شناختی افسردگی

دو الگوی شناختی افسردگی، افکار خاص را علت اصلی نشانه های فرد افسرده می‌دانند. الگوی اول که آرون. تی. بک[8] آن را ساخته،عمدتاً از تجربه­ی درمانی طولانی با بیماران افسرده به دست آمده، و علت افسردگی را افکار منفی نسبت به خود، نسبت به تجربه جاری، و نسبت به آینده می داند. الگوی دوم که مارتین. ای،پی، سلمگین[9] آن را بوجود آورد، عمدتاً از آزمایشهای انجام شده با سگها، موشها و افراد مبتلا به افسردگی خفیف بدست آمده است و علت افسردگی را انتظار درماندگی آینده می داند. فرد افسرده انتظار وقوع رویدادهای بد را دارد و معتقد است که برای جلوگیری از وقوع آنها کاری نمی توان انجام داد از دیدبک دو مکانیزم موجب افسردگی می­شود: سه گانان شناختی[10] و خطاهای منطق[11] سه گانان شناختی از افکار منفی درباره­ی خود عبارت است از اعتقاد فرد افسرده به این که او معیوب، به درد نخور، و بی کفایت است. نشانه ی عزت نفس کم از اعتقاد او به اینکه معیوب است ناشی می شود. چنانچه او تجربیات ناخوشایندی داشته باشد،

آنها را به عدم شایستگی شخصی نسبت می دهد. چون او باور دارد که معیوب است، معتقد است هرگز به خشنودی دست نخواهد یافت (همان منبع).

بک باور دارد که خطاهای منظم در منطق، دومین مکانیزم افسردگی است. از دیدبک، فرد افسرده مرتکب پنج خطای منطقی متفاوت در تفکر می‌شود، و هر یک از آنها تجربیات او را تیره می کنند: استنباط دلبخواه، انتزاع گزینشی، تعمیم مفرط، بزرگ نمایی و کوچک نمایی، و شخص سازی (همان منبع)

 

2-5- درمان شناختی

نظریه افسردگی شناختی بک اعلام می دارد که علت افسردگی افکار منفی نسبت به خود، تجربه جاری، آینده و خطاهای منطقی است درمان شناختی می­کوشد با این شناخت­ها مقابله کند (بک، 1967، بک، راش، شاو، 1979)[12] هدف آن شناسایی و اصلاح تفکر تحریف شده و فرضهای کژکار زیر بنای افسردگی است (همان منبع).

علاوه بر این، به بیمار آموخته می شود بر مشکلات غلبه کند و بر موقعیتهایی که قبلاً آنها را حل نشدنی می انگاشته است فایق آید. درمان شناختی با اغلب شکلهای دیگر روان درمانی فرق دارد. بر خلاف روانکار، درمانگر شناختی فعالانه بیمار را در جهت تجدید سازمان افکار و اعمال هدایت می کند. درمانگر شناختی به مقدار زیاد صحبت می کند و رهنمود می دهد. او با بیمار بحث می کند. او بیمار را قانع می کند، با چرب زبانی او را وادار به انجام کار می کند ؛ و وی را هدایت می نماید. بک مدعی است که شیوه های روان کاوی کلاسیک بی رهنمود، نظیر تداعی آزاد، باعث می شود که فرد افسرده «در منجلاب تفکر منفی شان غرق شوند. » درمان شناختی با تمرکز زمان حال نیز با روان کاوی فرق دارد. به ندرت درباره ی مشکلات کودکی بحث می شود؛ در عوض، تمرکز اصلی بر افکار و احساسهای فعلی بیمار است. یکی از مسائلی که روی آن تاکید می شود، افسرده نبودن به خاطر خود افسردگی است (تیزدال[13]، 1985به نقل از سیدمحمدی، 1385).

درمان شناختی از شیوه های رفتار درمانی نظیر افزایش فعالیت ( تقویت کردن فرد افسرده به شرکت کردن در فعالیتهای بیشتر)، واگذاری تکلیف درجه بندی شده (تقویت کردن فرد افسرده برای برداشتن گامهای کوچک در هر بار، و به تدریج مشکل تر کردن این گامها)، و آموزش مهارتهای اجتماعی مغایر با نشانه های افسردگی، استفاده می کند. اما در درمان شناختی، این شیوه ها برای تغییر نشانه های رفتاری صرفاً وسایلی هستند برای تغییر افکار و فرضهایی که علتهای بنیادی رفتار افسرده انگاشته می شوند. بنابراین، برای مثال، درمانگر شناختی باور دارد که آموختن به فرد افسرده برای اینکه قرص و محکم رفتار کند فقط زمانی موثر واقع می شود که عقیده او را در مورد توانائیها و آینده اش تغییر دهد (روزنهان، سلیگمن به نقل از سیدمحمدی، 1385).

 

2-6- الگوی درماندگی آموخته شده افسردگی است

دومین الگوی شناختی افسردگی، الگوی درماندگی آموخته شده است. این الگو شناختی است زیرا معتقد است علت اصلی افسردگی انتظار است : فرد انتظار دارد که رویدادهای ناگواری برای او اتفاق خواهند افتاد و او برای جلوگیری از وقوع آنها هیچ کاری نمی تواند انجام دهد.(همان منبع).

 

2-7- رویکرد رفتار درمانی

این رویکرد مبتنی بر برخی اصول رفتاری مانند شرطی کردن عامل و شرطی کردن کلاسیک و یادگیری مشاهده ای است. رفتار درمانی ناشی از اصول یادگیری – مانند تقویت، خاموش کردن، شکل دادن رفتار الگو دهی- به مراجعانی که مشکلات متفاوت دارند، ارزشیابی مشکلات و بکارگیری روشهای درمانی مناسب از قبیل آرام‌سازی روانی، ایفای نقش و از این قبیل مقولات در این رویکرد مورد تاکید است. فنون متعدد این روش، به تغییر رفتار ظاهری و مملوس فرآیندهای تفکر مراجعان می انجامد ( نوایی نژاد، 1383).

 

 

2-8- رویکرد مراجع- محور

کارل راجرز[14] در کار خود، بر شناخت و توجه به مراجع تاکید دارد، نه بر تشخیص و ترغیب. ویژگیهای این رویکرد درمانی، خلوص مشاور از طریق رفتار کلامی و غیر کلامی او، و پذیرش بدون شرط مراجعان است. وظیفه‌ی درمانگر مراجع- محوری درک و شناخت تجارب مراجع و در میان گذاشتن این شناخت با مراجع است تا فضای اعتماد را که زمینه ایجاد تغییر در اوست، بوجود آورد؛ در ضمن مسئولیت ایجاد هر گونه تغییر مثبت در زندگی مراجعین با خود آنهاست( همان منبع).

 

2-9- رویکرد گشتالت درمانی

این رویکرد درمانی که توسط فریتزپرلز[15] توسعه یافت، به فرد کمک می کند تا نسبت به خود و دیگران آگاهی جسمانی و روانی بیشتری کسب کند. رویکرد گشتالت درمانی بر مسئولیت پذیری فرد در رفتار کلامی و غیر کلامی، احساسات عاطفی و تعارض با خود و دیگران تاکید دارد. فنون درمانی شامل پرورش تجارب خلاق و تمرین برای تسهیل خود آگاهی است ( همان منبع).

 

2-10- رویکرد وجودی

یک رویکرد فلسفی برای افراد و مشکلات وابسته به نفس وجود انسان است که صرفاً با موضوع زندگی سر و کار دارد نه فنون، موضوع مورد توجه این رویکرد شامل زندگی، مرگ، آزادی، مسئولیت نسبت به خود و دیگران، معنا بخشیدن به زندگی، و رها کردن افراد از پوچی و بی معنایی است. آگاهی از خود و پرورش تواناییها برای نگریستن به آن سوی مشکلات و حوادث روزانه و ایجاد روابط صمیمانه و صادقانه با دیگران، هدف درمان است ( همان منبع).

 

 


[1]. Biogenic amines

[2] . Shoiler

[3].Proserpine

[4] - Rosenhan & Seligman

[5]. Karl Abraham

[6] - Rado, Fingel, Arity & Bemporad

[7]. Edward Barbing

[8]. Aaron.T. Beck

[9] . Martin, E.P. Seligman

[10]. Cognitive triad

[11]. errors in logic

[12] . Beck, Rosh & Shaveh

[13] . Tizdal

[14]. Car Rogers

[15]. Fritz Paris

دانلود پیشینه و مبانی نظری افسردگی و رویکردهای مختلف آن